عطاالله مهاجرانی، نویسنده و سیاستمدار ایرانی متولد مرداد ۱۳۳۳در روستای مهاجران از توابع شازند دراستان مرکزی است. وی در رشته تاریخ از دانشگاه اصفهان مدرک کارشناسی اخذ کرد و سپس مدرک ارشد و دکتری خود را در همان رشته، از دانشگاه های شیراز و تهران گرفت.
وی در نخستین مجلس پس از انقلاب، نماینده شیراز در مجلس بود. در زمان نخستوزیری میرحسین موسوی معاون پارلمانی نخستوزیر شد و بعدها در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی به عنوان معاون پارلمانی رییس جمهور همکاری کرد.
در زمان دولت محمد خاتمی بعنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و سخنگوی دولت منصوب شد و به او لقب زینت الوزرا را دادند. بعدها به علت فشارهای زیاد از سوی علما و منتقدین، از پست وزارت خود استعفا داد. وی عضو هیئت علمی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس در سال 69 بود. همچنین در سمت مشاور رئیسجمهور و رئیس مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها با دولتهای وقت همکاری داشت.
در آستانة برگزاری انتخابات مجلس پنجم، به همراه غلامحسین کرباسچی(از اعضای صاحب نام حزب مذکور) و جمعی از تکنوکراتهای دولت هاشمی رفسنجانی، از بنیانگذاران حزب کارگزاران سازندگی بود.
ازدواج های مهاجرانی
وی برای اولین بار با جمیله کدیور(خواهر محسنکدیور) ازدواج کرد. پس از چند سال و در زمانی که رئیس مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها بود، دل به دریا زده و یکی از کارمندان زن خود را بنام مهسا یوسفی که شوهر داشت را مجبور به طلاق کرد، تا با او ازدواج کند.
این زن در رنجنامة خود به رییس وقت قوه قضاییه(آیتالله شاهرودی) مینویسد: "اینجانب مهسا یوسفی در سال 1379 طرح پیشنهادی پروژه دانشگاهم را برای حمایت مرکز گفتوگوی تمدنها به آن مرکز ارائه کردم و در سمیناری شفاهاً برای آقای دکتر مهاجرانی طرحم را مطرح نمودم و ایشان من را به مرکز گفتوگوی تمدنها دعوت کردند تا حضوری با اینجانب در رابطه با پروژهام صحبت نمایند. بعد از مراجعه به دفتر ایشان با تأکید فراوان پیشنهاد کردند عنوان مشاوره پروژهام را شخصاً به عهده بگیرند و با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و آموزش و پرورش و ارشاد اسلامی و همچنین مرکز گفتوگوی تمدنها طرحم اجرا شود. در جلسه دوم ایشان با اصرار از اینجانب پیشنهاد همکاری نزدیک در مرکز به عنوان کارشناس گروه هنر را به من دادند که پس از آن در گروه هنر مرکز مشغول به کار شدم. در آن زمان وی پروندههایی را شخصاً به اینجانب برای رسیدگی میدادند و تأکید داشتند تنها خودم بررسی کنم، در لابهلای پروندهها شعرهایی بود که با تاریخ و دست خط خودشان نوشته شده بود.