مسعود بهنود

مسعود بهنود(زادة ۱۳۲5 در تهران) نویسنده، روزنامه‌نگار، بازیگر و فیلمساز ایرانی است که کارش را به عنوان روزنامه‌نگار از سال ۱۳۴۲ شروع کرد و آثاری در زمینه سیاست و تاریخ معاصر ایران نگاشته ‌است.

وی در تاریخ 1985 بنیاد "آدینه" را پایه گذاری نمود، ماهنامه­ای که در زمینه اجتماعی و ادبی فعالیت داشت. مسعود بهنود در این ماهنامه برای بیش از 13 سال یکی از اعضای رهبری کننده هیئت تحریریه بود. در سال 1996 سردبیر ماهنامه "آدینه"، فرج سرکوهی دستگیر و به موجب آن در سال 1998 ماهنامه "آدینه" بسته شد، در سال 1997 مسعود بهنود به دیگر دوستان ژورنالیست خود پیوست و "روزنامه تهران جامع" را منتشر کردند. اما طولی نکشید که این نشریه نیز به سبب چاپ مطالب غیرواقعی، توهین و افترا بسته شد و مسعود بهنود پس از آن، با نشریه­های "توس"،"نشاط"،"عصر آزادگان" و "بنیان" کار کرد؛ همه این روزنامه هم اکنون تعطیل می باشند.

مسعود بهنود به سبب فرافکنی و تشویش اذهان عمومی و همچنین توهین­های مکرر به مقام معظم رهبری، فرماندهان سپاه پاسداران و نیز به خاطر مطالب غیرواقع که وی در روزنامه­ها منتشر کرده بود، توسط دستگاه قضا متهم شناخته شد. هنوز شش ماه از محکومیت او نگذشته بود که با قرار وثیقه چهل هزار دلاری آزاد شد.

در تاریخ 1 ژوئن سال 2002 هنگامی که وی در تور سخنرانی اروپایی مشغول فعالیت بود، قوه قضائیه اعلام نمود که دستور دستگیری او یکبار دیگر صادر شده است، به موجب این دستور وی بایستی برای گذراندن 16 ماه دیگر از مدت باقی مانده محکومیتش به ایران بازگردد، اما مسعود بهنود دیگر به ایران برنگشت و به انگلیس گریخت. او از سال ۱۳۸۱ تاکنون در لندن زندگی می‌کند. و پس از راه اندازی شبکه تلوزیونی بی­بی­سی بخش فارسی با این شبکه مشغول همکاری است.

بهنود شهره است به آدم­فروشی و نمک نشناسی! او که در باند امیرعباس هویدا و از نزدیکان محمود جعفریان و پرویز نیکخواه به شمار می­رفت با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی بلافاصله علیه این دو نفر که تعلقات توده­ای و مائوئیستی داشتند اعلام شکایت کرده و کسانی را که سال های گذشته خود مدیون آنها بود تا طناب اعدام انقلاب همراهی کرد. حال آنکه خود در جرایم آنها چیزی کم از آنان نداشت. همین شامّه تیز بهنود بود که در سال های پس از انقلاب وی را مجاب به تظاهر به هم رنگی با انقلاب نوپای اسلامی ایران کرد. در این سال ها، وی که سردبیر تهران مصور بود هر از چند گاهی در لابلای نسخه های پیچیده شدة روزنامه­نگاری­اش برای جامعه، پهلوی ها و امثال هویدا را نیز از فحش­ها و دشنام­های خود بی­نصیب نمی­گذاشت. همین امر بود که تا سالیانی چند وی را دارای مصونیت ناشی از ریاکاری و تملق کرده بود. مطالب بهنود در تهران مصور اکثراً در حمایت از منافقین و فدایی­ها بود. چرا که در روزهای اول انقلاب، به دلیل سوابق مبارزات مسلحانه این قشر علیه رژیم پهلوی هر نوع ارتباط و نزدیکی با آنها نوعی انقلابی­گری به شمار می­رفت. هر چند در این میان وی مدتی کوتاه را در همان سال های ابتدایی انقلاب به جرم حمایت از ضد انقلاب به زندان افتاد اما گره زدن مسعود، دامانش را به باند کارگزارانِ سال­های آینده که در آن ایام سوپر انقلابی­های تکنوکرات بودند وی را از افتادن در دام بسیاری از حوادث و بلایا مصون و آینده­اش را بیمه کرد.

هر چند ابعاد نزدیکی بهنود به ساواک، و جریان­های خوفناک امنیتی طاغوت از ابهامات تاریخ معاصر کشورمان است، اما ذکر این نکته حائز اهمیت است که وی به کرّات از نزدیکی بسیار زیاد در عالی­ترین سطوح خود به سران رژیم، و اطلاع از نقشه­های دردمنشانه آنان خبر داده و با چنین گاف­هایی است که چهرة واقعی بهنود به مرور نمایان می­شود. وی در مصاحبه­ای می­گوید: (روز ۱۶ شهریور سال ۵۷ است. یعنی شب ۱۷ شهریور. من می‌دانستم فردا چه خبر می‌شود. شب قبلش با آقای مهندس بازرگان رفته بودم به خانة آقای انتظام و خبر داشتم. به هر حال کنجکاوی‌های شخصی من و کار حرفه‌ای که می‌کردم من را همة این جاها حضور می‌داد. می‌دانستم که امشب شب آخر است. به همین جهت نشستم و خیلی فکر کردم که چه کار کنم؟) حال مشخص نیست بهنود چگونه یک شب قبل از جنایت معروف روز هفده شهریور، از کشتار رژیم در آن روز اطلاع داشته است؟ جالب آنکه امیر انتظام در خاطرات خود می گوید بازرگان را روز هفده شهریور در خیابان دیده است نه روز یا روزهای قبلش و هیچ نقلی هم از این دروغ بهنود به میان نمی آورد!

بهنود از همان روزهای آغاز انقلاب دست به جعل گسترده­ای زد به گونه­ای که سعی می­کرد به انحای مختلف انقلاب ایران را مرهون خدمات مجاهدین خلق(منافقین) نشان دهد. تا آنجا که با نزدیک نشان دادن خود به سران انقلاب و کسانی چون شهید بهشتی از هر فرصتی برای ساخته و پرداخته کردن و جا انداختن خدمات! منافقین در پیروزی انقلاب استفاده می­کرد. حتی در بدیهیاتی چون کیفیت ورود امام راحل به ایران وی مدعی می شود که راننده ماشین حامل امام، محسن رفیق دوست بوده و دو نفر از اعضای منافقین که بعدها اعدام شدند در روی سقف بلیزر نشسته و از امام در مسیر فرودگاه تا میدان آزادی محافظت می­کردند. و کیست که نداند که آنکس که بر روی سقف ماشین حامل امام نشسته و از رهبر فقید انقلاب محافظت می­کرد محمد رضا طالقانی از قهرمانان ورزشی آن روز ایران و رئیس سال­های بعد فدراسیون کشتی ایران بود.

فعالیت علنی ضدانقلاب و نظام بهنود

بهنود با تمام فراز و نشیب­ها، دوران اصلاحات را نیز پشت سرگذارده و با روی کار آمدن احمدی نژاد که هم زمان با سال­های زندگی وی در خارج از کشور بود کم­کم نقاب ریا و تزویر را از چهره کنار زده و ماهیت واقعی خود را نشان داد. مانند آنگاه که در اوج جنایات عبدالمالک ریگی در منطقه دارزین، مسعود بهنود به مصاحبه با این خون آشام سنگدل پرداخته و با او گل گفت و از او گل شنید! همچنین در همین سالها بود که بهنود با فرارسیدن انتخابات دهم ریاست جمهوری رسماً از مهدی ه پول دریافت کرده و در رسانه­های ضدانقلابی چون جرس و گویا و روزآنلاین مقاله­های سفارشی علیه نظام و انقلاب و دولت به رشته تحریر در می آورد. این روزها زمانی است که بهنود به همراه کسانی چون کدیور و مهاجرانی و ابراهیم نبوی، با مقاله­ها و متون دستوری و سفارشی به مانند بنده­ای زرخرید ضمن حرکت در مسیر خواسته­های ضد انقلاب، منویات مهدی ه را نیز به خوبی و با شیوه­ای زنجیره­ای و هماهنگ به منصه ظهور می رسانند. یادداشت "جراحی هاشمی" نوشته بهنود در روز‌آنلاین و "پل پیروزی" نوشته ابراهیم نبوی در جرس نمونه­ای از این کپی برداری ناشیانه از یکدیگر و عمل به دستورات واحد اپوزیسیون­هایی چون مسعود بهنود است.

بهنود که در چند سال گذشته نقش به سزائی در جذب نیرو و راه اندازی بی­بی­سی فارسی بر عهده داشته است در ماه­های پس از انتخابات ۸۸ خود را تا اندازه وبلاگ­نویسی بی مقدار پایین آورده و دست به جعل و تحریف خبرهای بسیار سطحی و نازل می­زند. تا آنجا که در مسائلی چون تصویرِ اهدای چفیه مقام معظم رهبری به یکی از ارادتمندان در حاشیه مراسم سالگرد رحلت حضرت امام، بهنود مدعی می­شود که رهبر معظم انقلاب در حال تندی به شخص مورد نظر بوده و از همین قیاس دست به داستان سرایی و تحریف ناشیانه خبری می زند.

وی در تحریفی دیگر ساخت و تهیه سرود "خمینی­ای امام" را نیز به منافقین نسبت می دهد. حال آنکه این سرود ساخته حمید سبزواری بوده و منافقین هیچ دخل و تصرفی در آن نداشتند.

وی در سال­های پس از جنگ به کرّات در مدح و ثنای سردار سازندگی داد سخن سر داده و او را بارها تالی تلو امیر کبیرش می­خواند. و همین نزدیکی به جریان موسوم به سازندگی بود که تا سالها قمقمه­های مسعود بهنود را سرشار از شربت ثروت و رانت های آنچنانی می کرد.

آغازفعالیت­های فتنه­انگیز بهنود

مسعود بهنود در دوران اصلاحات با گرفتن قیافه­ای حق به جانب و هر از چندگاهی با کوبیدن و به نعل و گاهی نیز به میخ، خود را وفادار به دوم خرداد و تعریف شده در جرگه گروه ها و افراد درون نظام نشان می داد. اما کیست که نداند وی در همین سال ها با همکاری کسانی چون ماشاء الله شمس الواعظین اقدام به پرورش نیروها و استعدادهایی می کرد که اساس پرورش و تربیت آنها رویارویی با نظام اسلامی در قالب نشریات زنجیره ای بود. چهره هایی که این روزها اغلب آنها در بی بی سی فارسی و یا روزآنلاین و گویا نیوز همکاری نزدیک و صمیمانه­ای با بهنود دارند.

وی در یادداشت­های خود در مورد فعالیتش در ایران اینطور یاد می­کند که: "بعد از انقلاب به دلیل فضایی که به وجود آمده بود، و پس از تعطیل شدن تهران مصور و آیندگان، و همچنین روزنامه­های به اصطلاح جدی که آنها هم تعطیل شدند، چون شرایط دلخواهم فراهم نبود به نوشتن کتاب مشغول شدم. کتاب از سیدضیاء تا بختیار را نوشتم که اینها در حقیقت گزارش­های بزرگی هستند، که چون روزنامه نبود من به صورت یک کتاب درآوردم. در عین حال کار اصلی­ام را رها نکردم یعنی یک مجله مد درآوردم. مجله خیاطی، بافندگی و آرایشی درآوردم. و همین­طور آرام آرام آمدیم تا آدینه درست شد. آدینه جایی بود که نفس کشیدم و در حدود ۱۳، ۱۴ سال به عنوان تنها نشریه موجود در آن کار کردم، تا زمانی که دوم خرداد شد. بعد از دوم خرداد تقریباً با همه روزنامه­های اصلاح­طلبی(روزنامه­های زنجیره­ای) که منتشر می­شد، به معنی نوشتن مقاله، کار می­کردم".

مسعود بهنود در بخش دیگری از یادداشت­های خود اظهارنظری دارد که بوضوح نقطة آغازین سوق پیدا کردن او به سمت فتنه و فتنه­گری را مشخص می­کند. وی اینطور می­نویسد که: "اینک در بحرین، مصر، عراق، افغانستان، کویت، سعودی و دورادور ایران، جنبش­ها برای انتخابات آزاد است. مردم گلوله می­پذیرند و صندوق رأی بی­مدعی می­خواهند. وقتی جناح راست نظارت استصوابی را در ایران اختراع کرد تا قدرت خود را پرچ کند و این بوسه­ای خونین بود که بر پیشانی نظام زد، در هیچ کجای اطراف ما چنین شعله­هائی در کار نبود در همین بیست سال دنیا چنین دگرگون شد. پس دور نیست که پرده از راز استصواب ما هم، بیفتد".

بهنود مطابق با ادبیات قدیم خود که مطالبش را مملو از اهانت و توهین­های بی­مورد می­نمود، در این مطلب مستقیماً سران و ارکان نظام را هدف گرفت و در مورد بزرگانی چون آیت­الله جنتی با کلامی مخدوش و ناشایست مورد حمله قرار داد. ادبیات بهنود که بدلیل خارج بودن از عرف و قالب ادبی-نگارشی و همچنین بدلیل لحن توهین­آمیز وی همواره بین نویسندگان از هر طیف، مورد نقد بوده است.

اما در عین حال، بهنودی که این روزها با وجود سابقه روشنش در خیانت و جابجایی­اش با بادهای زمانه، خود را از مدعیان اپوزیسیون می داند و به داستان سرایی برای کسانی چون سیامک پورزند و عزت الله سحابی دست می زند نقاط سیاه بی شمار دیگری نیز در کارنامه زندگی خود دارد. نقاط سیاهی که یکی از کوچکترینِ آنها، سوء استفاده وی از زنان و دختران و اغفال آنان می باشد که البته این افتضاح در کارنامه اکثر مدعیان روشنفکری امروز و کسانی چون ابراهیم نبوی به وفور به چشم می­خورد.

 

مختصری از ارتباطات اجتماعی:

·        عبدالکریم سروش

·        عطاءالله مهاجرانی

·        امیرعباس هویدا

·        پرویز نیکخواه

·        محمود جعفریان

·        بهزاد نبوی

·        فرخ نگهدار

·        فرناز قاضی زاده

·        اکبر گنجی

مختصری از ارتباطات رسانه­ای:

·        بی­بی­سی

·        روز آنلاین

·        ایران مصداقی

·        کلمه

·        رسانه ایران

·        سرخط

·        رادیو فردا

·        جرس